متاسفانه خیلی آدم اهمال کاریم.
از ترس سخت بودن چیزی سمتش نمیرم.
مثل انجام کارهای فارغ التحصیلی و گرفتن مدرکم. چون میدونستم یه پروسه فرسایشیه که با یه روز دو روز دویدن تو سیستم اداری مملکت عزیزمون تموم نمیشه و این حجم دوییدن و هی رفت و آمد به یه شهر دیگه باعث میشد دنبالش نرم.
اینقدر که وقتی میگم ورودی چندم و اومدم دنبال مدرکم همه چشماشون گرد میشه و میگن تا الان کجا بودی؟

چرا واقعا؟ این پروسه برای همه بوده. چرا همه اینکارو کردن و من اونیم که به خاطر فرسایشی بودنش ولش کردم به امون خدا؟

خلاصه که بالاخره رفتم و حتی از چیزی که فکر میکردم بیشتر طول کشیده و هنوزم تموم نشده و یه روز دیگه هم باید برم و احتمالا روز آخره.

اگه از مدام با تلفن راجع به مسایل شخصی حرف زدن کارمندای دانشگاه فاکتور بگیریم انصافا اذیت نکردن و خوب به کارا رسیدن و راهنماییم کردن. جدا از اونایی که به جای اینکه ساعت 12 برن برای ناهار و نماز ساعت 11 و نیم میرفتن و به جای اینکه 1 برگردن 1 و نیم برمیگشتن و بعدشم به جای اینکه ساعت 3 برن خونه ساعت 2 میرفتن و من هربار مجبور میشدم یه روز دیگه دوباره برم برای امضای اونا.

خلاصه که این فرآیند دیگه رو به اتمامه و انگار یه بار بزرگی از روی دوشم برداشته شده. اینقدر که میگم کاش زودتر اینکارو کرده بودی و زودتر این آرامش رو تجربه میکردی. این همه روز استرسِ "نکنه ایرادی داشته باشه من تا حالا اقدامی نکردم" رو تجربه نمیکردی.

خلاصه که برای آرامش روان خودتون هم که شده مثل ساراه اهمال کار نباشین فرزندانم.

 

× دیروز برای یکی از مسئولای آموزش که هم در طول تحصیل و هم فرآیند فارغ التحصیلی خیلی کمکم کرد و برعکس اون موردی که گفتم همیشه دیرتر برای ناهار میرفت و زودتر برمیگشت یه گلدون زردخوشرنگ با یه کاکتوس سبز خوشگل بردم که ازش تشکر کنم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Becky آشنايي با انواع بيمه ها در ايران ایران بیت باکس | Iran beatbox جی درس | پاورپوینت | نمونه سوال | جزوه | دهم یازدهم دوازدهم گروه تلگرام کسب و کار من سئو سایت / طراحی سایت اندروید انجمن دانشجویان